(کتاب، موسیقی و غیره) قطعه، گزیده، منتخب، برگزیدن و جداکردن، گلچین کردن، بریده، نقلقول، بازگویی سخن (یا نوشتار) دیگران
I read a few excerpts from his book.
چند بریده از کتاب او را خواندم.
They showed a short excerpt from the film on television.
بخش کوتاهی از فیلم را روی تلویزیون نشان دادند.
(بخشی از فیلم یا کتاب و غیره را استخراج کردن و ارائه دادن) برگزیدن، نقل قول کردن، بازگویی (یا بازنمایی) کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He excerpted passages from Hedayat's stories and published them in a small book.
او بخشهایی از داستانهای هدایت را جدا کرد و بهصورت کتاب کوچکی به چاپ رساند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «excerpt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/excerpt