معنی saying به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈseɪɪŋ ˈseɪ-ɪŋ

آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

گذشته‌ی ساده:
said
شکل سوم:
said
سوم‌شخص مفرد:
says
شکل جمع:
sayings

معنی

noun countable

گفته، گفتار مشهور، پند، حکمت، اظهار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد saying

noun maxim, proverb

Synonyms: adage, aphorism, apophthegm, axiom, byword, dictum, epigram, motto, precept, saw, statement, truism

ارجاع به لغت saying

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «saying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/saying

لغات نزدیک saying

- sayable
- sayer
- saying
- sayonara
- says

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel