به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dictum

ˈdɪktəm ˈdɪktəm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dicta

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    حقوق حکم، قرار، رأی، گفته، اظهار‌نظر قضایی
    • - They were awaiting the Ayatollah's dictum on the case.
    • - آنان در انتظار فتوای آیت‌الله در این مورد بودند.
    • - the critics' dictum about her music
    • - رأی منتقدین درباره‌ی موسیقی او
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dictum

  1. noun saying; proverb
    Synonyms: adage, aphorism, apothegm, axiom, brocard, gnome, maxim, moral, motto, precept, rule, saw, truism
  2. noun decree, pronouncement
    Synonyms: affirmation, assertion, command, declaration, dictate, edict, fiat, order

ارجاع به لغت dictum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dictum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dictum

لغات نزدیک dictum

پیشنهاد بهبود معانی