فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Quote

kwoʊt kwəʊt

گذشته‌ی ساده:

quoted

شکل سوم:

quoted

سوم‌شخص مفرد:

quotes

وجه وصفی حال:

quoting

شکل جمع:

quotes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive C1

استناد، نقل‌قول، نقل کردن، از زبان کسی نقل کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

to quote Ferdowsi

بازگویه کردن فردوسی

He quoted two passages from the Bible.

او دو قطعه از انجیل را نقل‌قول کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Don't quote me on that.

از زبان من نقل نکن، از من نشنیده بگیر.

She is quoted as saying...

ازش نقل می‌کنند که گفته است...، می‌گویند که گفته است...، نقل است که گفته است...

verb - transitive

نقل قول کردن، بازگویه کردن، واگویه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Please don't quote what I said!

لطفاً آنچه را که گفتم بازگو نکن!

verb - transitive

اقتصاد قیمت سهام (و غیره) را ذکر کردن، مظنه دادن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quote

  1. verb repeat something spoken, written by another
    Synonyms:
    cite name refer to recount recite repeat paraphrase recall reference extract excerpt detail instance adduce attest proclaim parrot
  1. noun repetition of something spoken or written by someone
    Synonyms:
    citation reference excerpt passage extract recitation saying selection citing cutting
  1. noun financial estimate
    Synonyms:
    price rate cost charge figure bid tender bid price market price current price price named stated price published price

لغات هم‌خانواده quote

  • verb - intransitive
    quote

ارجاع به لغت quote

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quote» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quote

لغات نزدیک quote

پیشنهاد بهبود معانی