امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Paraphrase

ˈpærəfreɪz ˈpærəfreɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    paraphrased
  • شکل سوم:

    paraphrased
  • سوم‌شخص مفرد:

    paraphrases
  • وجه وصفی حال:

    paraphrasing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
بازنویسی کردن، به بیان دیگر نوشتن، به بیان دیگر گفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Paraphrase this difficult philosophical essay into simple English.
- این مقاله‌ی فلسفی دشوار را به انگلیسی ساده بازنویسی کنید.
- The teacher asked the students to paraphrase the poem in their own words.
- معلم از دانش‌آموزان خواست که شعر را با کلمات خود به بیان دیگر بنویسند.
noun
بازنویسی، بازگویی (بیان یک جمله یا متن در قالب الفاظ یا ساختی دیگر بدون تغییر معنی)
- The teacher asked for a paraphrase of the passage.
- معلم بازنویسی این متن را خواست.
- The paraphrase of the poem was just as beautiful as the original.
- بازگویی شعر به زیبایی متن اصلی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد paraphrase

  1. noun translation, interpretation
    Synonyms: digest, explanation, rehash, rendering, rendition, rephrasing, restatement, rewording, summary, version
    Antonyms: quotation
  2. verb interpret, translate
    Synonyms: express in other words, express in own words, recapitulate, rehash, render, rephrase, restate, reword, summarize, transcribe
    Antonyms: quote

ارجاع به لغت paraphrase

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «paraphrase» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/paraphrase

لغات نزدیک paraphrase

پیشنهاد بهبود معانی