گذشتهی ساده:
rephrasedشکل سوم:
rephrasedسومشخص مفرد:
rephrasesوجه وصفی حال:
rephrasingبهطرز دیگری بیان کردن، در قالب الفاظ دیگری آوردن (بهویژه برای روشنتر شدن معنی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She asked me to rephrase the email before sending it out.
از من خواست که ایمیل را پیش از ارسال، بهطرز دیگری بیان کنم.
He decided to rephrase his question.
تصمیم گرفت پرسشش را در قالب الفاظ دیگری بیاورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rephrase» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rephrase