آخرین به‌روزرسانی:

Repetitiveness

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

تکرار، یکنواختی، تکراری بودن، یکنواخت بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

His speech lacked variety and was full of repetitiveness.

سخنرانی‌اش فاقد تنوع و سرشار از تکرار بود.

The repetitiveness of factory work can be mentally exhausting.

یکنواخت بودن کار در کارخانه می‌تواند ازنظر ذهنی خسته‌کننده باشد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد repetitiveness

  1. noun the quality or state of being repetitive, especially in a boring or predictable way
    Synonyms:
    repetitiousness

ارجاع به لغت repetitiveness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «repetitiveness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/repetitiveness

لغات نزدیک repetitiveness

پیشنهاد بهبود معانی