Repetitive

rɪˈpetətɪv rɪˈpetətɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more repetitive
  • صفت عالی:

    most repetitive

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective C1
تکراری، مکرر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
adjective
تکراری، بازانجامی
- repetitive motion sickness
- بیماری حرکت پی‌درپی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد repetitive

  1. adjective Characterized by repetition
    Synonyms: repetitious, iterative, reiterative, insistent
    Antonyms: nonrepetitive
  2. adjective Not changing or ceasing
    Synonyms: repeated, monotonous

لغات هم‌خانواده repetitive

ارجاع به لغت repetitive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «repetitive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/repetitive

لغات نزدیک repetitive

پیشنهاد بهبود معانی