یکنواخت، خستهکننده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He tried to keep his voice calm and monotonous as he spoke.
درحالی که صحبت میکرد، سعی داشت آرامی و یکنواختی صدای خود را حفظ کند.
the monotonous life of prisoners
زندگی یکنواخت و خستهکنندهی زندانیان
a monotonous landscape
منظرهی ملالتانگیز
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «monotonous» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/monotonous