فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک

    Monotony

    məˈnɑːt̬ni məˈnɒtni
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    noun
    بی‌تنوعی، یک‌آهنگی، بی‌زیر‌وبم، یکنواختی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - the monotony of his daily life
    - یکنواختی ملالت‌آور زندگی روزانه‌ی او
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد monotony

    1. noun boredom; sameness
      Synonyms:
      dullness tedium sameness routine flatness uniformity dryness tediousness dreariness humdrum ennui wearisomeness repetition repetitiveness identicalness similarity likeness levelness evenness equability continuance continuity invariability unchangeableness oneness monotonousness colorlessness same old thing
      Antonyms:
      excitement change color liveliness variability versatility

    ارجاع به لغت monotony

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «monotony» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/monotony

    لغات نزدیک monotony

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه