امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Likeness

ˈlaɪknəs ˈlaɪknəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    likenesses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
شباهت، همانندی، شکل، شبیه، پیکر، تصویر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- his remarkable likeness to his brother
- شباهت چشمگیر او به برادرش
- in the likeness of
- به صورت، به شکل
- Venus appeared in the likeness of a dove.
- ونوس به شکل کبوتر ظاهر شد.
- His bronze likeness stands in the middle of the square.
- تندیس برنزی او در وسط میدان قرار دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد likeness

  1. noun correspondence in appearance; something that corresponds
    Synonyms:
    affinity agreement alikeness analogousness analogy appearance carbon clone comparableness comparison conformity copy counterpart dead ringer delineation depiction ditto double effigy equality equivalence facsimile form guise identicalness identity image knock-off lookalike model parallelism photocopy photograph picture portrait replica representation reproduction resemblance sameness semblance similarity simile similitude study uniformity Xerox
    Antonyms:
    difference dissimilarity unlikeness

ارجاع به لغت likeness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «likeness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/likeness

لغات نزدیک likeness

پیشنهاد بهبود معانی