شکل جمع:
likenessesشباهت، همانندی، شکل، شبیه، پیکر، تصویر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
his remarkable likeness to his brother
شباهت چشمگیر او به برادرش
in the likeness of
به صورت، به شکل
Venus appeared in the likeness of a dove.
ونوس به شکل کبوتر ظاهر شد.
His bronze likeness stands in the middle of the square.
تندیس برنزی او در وسط میدان قرار دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «likeness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/likeness