گذشتهی ساده:
formedشکل سوم:
formedسومشخص مفرد:
formsوجه وصفی حال:
formingشکل جمع:
formsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
به صف شدن، به شکل صف درآمدن، ردیف شدن
شکل گرفتن، دیسدار شدن
شکل ... به خود گرفتن
طبق رسم، بنابرعادت یا روش متداول، طبق معمول، برای خالی نبودن عریضه
رفتار خوب (یا بد)، رفتار مرسوم و مورد قبول (یا عکس آن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «form» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/form