امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Symmetry

ˈsɪmətri ˈsɪmətri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    symmetries

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun uncountable
تقارن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
noun uncountable
هم‌آراستگی، هم‌جور، قرینه، تناسب، تقارن، مراعات نظیر، تشابه، هم‌سازی
- the incredible beauty and symmetry of a snowflake
- زیبایی و تقارن باورنکردنی دانه‌ی برف
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد symmetry

  1. noun proportion
    Synonyms:
    agreement arrangement balance centrality conformity correspondence equality equilibrium equipoise equivalence evenness finish form harmony order proportionality regularity rhythm shapeliness similarity
    Antonyms:
    asymmetry difference disproportion imbalance irregularity unevenness

ارجاع به لغت symmetry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «symmetry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/symmetry

لغات نزدیک symmetry

پیشنهاد بهبود معانی