Equilibrium

ˌiːkwəˈlɪbriəm ˌiːkwəˈlɪbriəm ˌiːkwəˈlɪbriəm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    equilibriums

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع equilibriums به‌ جای equilibria استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله

noun
اقتصاد موازنه، تعادل، آرامش، سکون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- price equilibrium
- تعادل قیمت‌ها
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد equilibrium

  1. noun balance; evenness
    Synonyms: calm, calmness, composure, cool, coolness, counterbalance, counterpoise, equanimity, equipoise, poise, polish, rest, serenity, stability, stasis, steadiness, steadying, symmetry
    Antonyms: imbalance, unevenness

ارجاع به لغت equilibrium

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «equilibrium» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/equilibrium

لغات نزدیک equilibrium

پیشنهاد بهبود معانی