با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Composure

kəmˈpoʊʒər kəmˈpəʊʒə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
آرامش، خودداری، تسلط بر نفس، خونسردی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- to regain one's composure
- دوباره آرامش خود را به دست آوردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد composure

  1. noun calmness, collectedness
    Synonyms: accord, aplomb, assurance, balance, calm, contentment, control, cool, cool head, coolheadedness, coolness, dignity, dispassion, ease, equanimity, equilibrium, evenness, even temper, fortitude, harmony, imperturbability, inexcitability, levelheadedness, moderation, nonchalance, peace of mind, placidity, poise, polish, presence of mind, quiet, quietude, repose, sang-froid, sedateness, self-assurance, self-control, self-possession, serenity, sobriety, stability, tranquility
    Antonyms: agitation, arousal, discomposure, excitement, perturbedness, upset

ارجاع به لغت composure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «composure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/composure

لغات نزدیک composure

پیشنهاد بهبود معانی