فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Compost

ˈkɑːmpoʊst ˈkɒmpɒst

شکل جمع:

composts

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun

آمیزه، ترکیب، کود (به‌ویژه کودبرگ یا آمیزه‌ای از کود حیوانی و خاک)

old newspapers can be turned into compost.

روزنامه‌های کهنه را می‌توان به کود تبدیل کرد.

verb - transitive verb - intransitive

(برگ و فضولات گیاهی را) کود کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد compost

  1. noun organic fertilizer
    Synonyms:
    fertilizer soil conditioner humus leaf mold

ارجاع به لغت compost

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «compost» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/compost

لغات نزدیک compost

پیشنهاد بهبود معانی