فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Agitation

ˌædʒɪˈteɪʃn ˌædʒɪˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    (مایعات) تکان دادن، هم زدن
  • noun
    آشفتگی، اضطراب، تشویش، سراسیمگی، تهییج، انگیزش
    • - in agitation and helplessness
    • - در پریشان‌حالی و درماندگی
    • - Ali looked at his watch in agitation.
    • - علی با سراسیمگی به ساعتش نگاه کرد.
  • noun
    بلوا، آشوب، تحریک عمومی، جار و جنجال
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد agitation

  1. noun shaking, mixing
    Synonyms: churning, commotion, discomposure, disturbance, rocking, stirring, tizzy, tossing, turbulence, turmoil, unrest, upheaval

ارجاع به لغت agitation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «agitation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/agitation

لغات نزدیک agitation

پیشنهاد بهبود معانی