شکل جمع:
upheavalsتغییر فاحش، تحول، انقلاب، (زیستشناسی) برخاست، بالا آمدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the economic upheaval in the world
زیرورو شدن وضع اقتصادی جهان
a political upheaval
دگرگونی شدید سیاسی
The birth of a child caused great upheaval in the family.
تولد کودک موجب دگرگونی بزرگی در خانواده شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «upheaval» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/upheaval