با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Uphill

ˌʌpˈhɪl ˌʌpˈhɪl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb C2
سربالایی، جاده سربالا، دشوار، مشکل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The road goes uphill.
- جاده رو به بالا می‌رود.
- Riding a bicycle uphill is difficult.
- دوچرخه‌سواری در سربالایی دشوار است.
- an uphill city
- یک شهر مرتفع
- the uphill fight for the abolition of slavery
- پیکار پر مشقت برای برانداختن بردگی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uphill

  1. adjective going up
    Synonyms: acclivous, ascending, climbing, mounting, rising, skyward, sloping upward, toward summit, up, uprising
    Antonyms: downhill
  2. adjective difficult, laborious
    Synonyms: arduous, effortful, exhausting, grueling, hard, labored, operose, punishing, rugged, strenuous, taxing, toilsome, tough, wearisome
    Antonyms: downhill, easy, facile

Idioms

  • uphill battle

    هفت‌خان رستم، کار خیلی سخت، شرایط بسیار دشوار

ارجاع به لغت uphill

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uphill» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uphill

لغات نزدیک uphill

پیشنهاد بهبود معانی