گذشتهی ساده:
taxedشکل سوم:
taxedسومشخص مفرد:
taxesپُرزحمت، طاقتفرسا، سخت، شاق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The journey proved to be very taxing.
کاشف به عمل آمد که مسافرت واقعاٌ طاقتفرسایی بود.
The job was taxing, but there were some good moments.
کار سختی بود، اما لحظات خوشی هم داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «taxing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/taxing