صفت تفضیلی:
more demandingصفت عالی:
most demandingپرگیرودار، پرمسئولیت، پرزحمت، سخت (فعالیت)
Teaching is a demanding profession.
معلمی کار پرگیروداری است.
The marathon was a demanding physical feat that required months of training.
ماراتن فعالیت شاق فیزیکی سختی بود که به ماهها تمرین نیاز داشت.
پرتوقع، بسیارخواه (شخص)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The demanding customer insisted on speaking to the manager.
مشتری پرتوقع اصرار داشت که با مدیر صحبت کند.
a demanding guest
مهمان بسیارخواه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «demanding» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/demanding