امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Imperious

ɪmˈpɪriəs ɪmˈpɪəriəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
امرانه، تحکم آمیز، مبرم، امر، متکبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- His imperious tone offended everyone.
- لحن تحکم‌آمیز او همه را رنجاند.
- Their commercial demands became so imperious that the government had to act.
- خواسته‌های تجارتی آنان آن‌قدر تحکیم‌آمیز شد که دولت را مجبور به اقدام کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد imperious

  1. adjective bossy, overbearing
    Synonyms:
    arrogant authoritative autocratic commanding compulsatory compulsory despotic dictatorial domineering exacting haughty high-handed imperative imperial mandatory obligatory oppressive overweening peremptory required tyrannical tyrannous
    Antonyms:
    fawning helpless humble obedient servile subservient weak

ارجاع به لغت imperious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «imperious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/imperious

لغات نزدیک imperious

پیشنهاد بهبود معانی