گذشتهی ساده:
humbledشکل سوم:
humbledسومشخص مفرد:
humblesوجه وصفی حال:
humblingصفت تفضیلی:
more humbleصفت عالی:
most humbleزبون، فروتن، متواضع، محقر، پست، بدون ارتفاع، پست کردن، فروتنی کردن، شکسته نفسی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The governor was a humble man who hated luxury.
فرماندار مرد فروتنی بود که از تجملات بیزار بود.
in my humble opinion
به عقیدهی این حقیر
Please accept my humble apology.
لطفاً پوزش فروتنانهی مرا بپذیرید.
Welcome to our humble home.
به خانهی محقر ما خوش آمدید.
I pray with a humble heart.
با قلبی بیپیرایه دعا میکنم.
He humbled himself before his rich kinsmen.
او خود را نزد خویشاوندان پولدار خود خوار و خفیف کرد.
His victory humbled his enemies.
پیروزی او دشمنانش را پست و زبون کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «humble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/humble