با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Sordid

ˈsɔːrdɪd ˈsɔːdɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پست، خسیس، چرک، کثیف، دون، شلخته، هرزه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a sordid slum
- گدا محله‌ی کثیف
- They live in sordid poverty.
- در فقر رقت‌آور زندگی می‌کنند.
- sordid motives
- انگیزه‌های پست و سودجویانه
- a sordid love affair
- یک رابطه‌ی عاشقانه‌ی نفرت‌انگیز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sordid

  1. adjective dirty, bad, low
    Synonyms: abject, avaricious, base, black, calculated, corrupt, covetous, debauched, degenerate, degraded, despicable, disreputable, dowdy, filthy, foul, grasping, grubby, ignoble, impure, low-down, mean, mercenary, miserable, miserly, nasty, poor, scurvy, seedy, selfish, self-seeking, servile, shabby, shameful, sleazy, slovenly, slum, slummy, small, small-minded, squalid, unclean, uncleanly, ungenerous, venal, vicious, vile, wretched
    Antonyms: good, honorable, reputable, wonderful

ارجاع به لغت sordid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sordid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sordid

لغات نزدیک sordid

پیشنهاد بهبود معانی