صفت تفضیلی:
worseصفت عالی:
worstبد
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
bad weather
هوای بد
bad temper
خلق بد
bad plumbing
لولهکشی بد
bad writer
نویسندهی بد
bad painting
نقاشی بد
bad news
خبر بد
bad spelling
املای بد
a bad boy
پسر بد
It's not bad.
بد نیست.
معیوب، بدساخت، خراب، سرهم بند
a bad apple
سیب خراب
شیطان، بدجنس، تخس، ناباب، شریر، بدکار
a bad man
آدم بد
زشت، زننده
a bad smell
بوی زننده
شدید
a bad storm
توفان شدید
پرغلط، اشتباه، ناصحیح
مضر، زیانآور
bad for one's health
مضر برای سلامتی
(احساس تأسف نسبت به کسی یا چیزی) متأسف
I feel bad about it.
دربارهی آن احساس بدی دارم، دربارهی آن متأسفم.
It's too bad she didn't come.
متأسفم که او نیامد.
(حقوق) فاقد اعتبار، غیرمعتبر، باطل، بیاعتبار، سوختشده، لاوصول (وصولنشدنی)
a bad check
چک بیمحل
a bad title
قبالهی فاقد ارزش قانونی
a bad debt
طلب سوختشده
کم استعداد، ناشی
He drives bad.
او بد میراند، او بد رانندگی میکند.
(امریکا - خودمانی) خوب، شیک، مؤثر
نامساعد، خراب
بد
the good and the bad
خوب و بد (خیر و شر)
اشتباه، غلط
بهطور بد، بهطور ناشایسته، بهبدی
بوی بد دهان
از بد بدتر
(عامیانه) بدجنس و فاسد شدن، منحط شدن
(امریکا - عامیانه) دچار دردسر و گرفتاری، مغضوب
(عامیانه) نه بد، نسبتاً خوب
(عامیانه) نه آنچنان بد، قابلقبول
چه بد، چقدر بد، حیف شد، متأسفم، متأسفانه، بد شد که
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bad» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bad