آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Bad

bæd bæd

صفت تفضیلی:

worse

صفت عالی:

worst

معنی bad | جمله با bad

adjective A1

بد

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

bad weather

هوای بد

bad temper

خلق بد

نمونه‌جمله‌های بیشتر

bad plumbing

لوله‌کشی بد

bad writer

نویسنده‌ی بد

bad painting

نقاشی بد

bad news

خبر بد

bad spelling

املای بد

a bad boy

پسر بد

It's not bad.

بد نیست.

adjective

بد‌اخلاق، بدخو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
adjective

معیوب، بدساخت، خراب، سرهم بند

a bad apple

سیب خراب

adjective

شیطان، بدجنس، تخس، ناباب، شریر، بدکار

a bad man

آدم بد

adjective

زشت، زننده

a bad smell

بوی زننده

adjective

شدید

a bad storm

توفان شدید

adjective

پرغلط، اشتباه، ناصحیح

adjective

مضر، زیان‌آور

bad for one's health

مضر برای سلامتی

adjective

(احساس تأسف نسبت به کسی یا چیزی) متأسف

I feel bad about it.

درباره‌ی آن احساس بدی دارم، درباره‌ی آن متأسفم.

It's too bad she didn't come.

متأسفم که او نیامد.

adjective

(حقوق) فاقد اعتبار، غیرمعتبر، باطل، بی‌اعتبار، سوخت‌شده، لاوصول (وصول‌نشدنی)

a bad check

چک بی‌محل

a bad title

قباله‌ی فاقد ارزش قانونی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a bad debt

طلب سوخت‌شده

adjective

کم استعداد، ناشی

He drives bad.

او بد می‌راند، او بد رانندگی می‌کند.

adjective

(امریکا - خودمانی) خوب، شیک، مؤثر

adjective

نا‌مساعد، خراب

noun

بد

the good and the bad

خوب و بد (خیر و شر)

noun

اشتباه، غلط

adverb

به‌طور بد، به‌طور ناشایسته، به‌بدی

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bad

  1. adjective mischievous
    Synonyms:
    naughty disobedient unruly ill-behaved misbehaving
  1. adjective decayed
    Antonyms:
    good ok undecayed
  1. adjective sick

Collocations

bad breath

بوی بد دهان

from bad to worse

از بد بدتر

Idioms

bad news travels fast

خبر بد زود به گوش همه می‌رسد.

خبر بد زود پراکنده می‌شود.

go to the bad

(عامیانه) بدجنس و فاسد شدن، منحط شدن

in bad

(امریکا - عامیانه) دچار دردسر و گرفتاری، مغضوب

not bad

(عامیانه) نه بد، نسبتاً خوب

not half bad (not so bad)

(عامیانه) نه آنچنان بد، قابل‌قبول

Idioms بیشتر

too bad

چه بد، چقدر بد، حیف شد، متأسفم، متأسفانه، بد شد که

سوال‌های رایج bad

صفت تفضیلی bad چی میشه؟

صفت تفضیلی bad در زبان انگلیسی worse است.

صفت عالی bad چی میشه؟

صفت عالی bad در زبان انگلیسی worst است.

ارجاع به لغت bad

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bad» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bad

لغات نزدیک bad

پیشنهاد بهبود معانی