آخرین به‌روزرسانی:

Reprobate

ˈreprəbeɪt ˈreprəbeɪt

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive adjective

مردود، فاسد، بد‌اخلاق، هرزه، محرومیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

They reprobated the playing of music in the church.

آنان با نواختن موسیقی در کلیسا سخت مخالف بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reprobate

  1. adjective shameless
    Synonyms:
    bad immoral wicked improper rude corrupt foul vile unprincipled lewd degenerate incorrigible wanton sinful

ارجاع به لغت reprobate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reprobate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reprobate

لغات نزدیک reprobate

پیشنهاد بهبود معانی