آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Ok

    ˌoʊˈkeɪ ˌəʊ ˈkeɪ ˌəʊ ˈkeɪ

    گذشته‌ی ساده:

    oked

    شکل سوم:

    oked

    سوم‌شخص مفرد:

    oks

    وجه وصفی حال:

    oking

    شکل جمع:

    oks

    معنی ok | جمله با ok

    adjective adverb A1

    خوب، درست، خب، باشه

    Did you sleep OK?

    آیا خوب خوابیدی؟

    OK, Doctor, I'll let you know

    خب دکتر، بهت خبر می‌دم.

    noun

    موافقت، اوکی، اجازه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    We first have to get his OK.

    اول باید موافقت او را جلب کنیم.

    The committee's ok was necessary before any changes could be made to the company's policies.

    پیش از اعمال هرگونه تغییر در سیاست‌های شرکت، موافقت این کمیته ضروری بود.

    verb - transitive

    موافقت کردن، پذیرفتن، قبول کردن، تأیید کردن، اجازه دادن

    He OK'd my request.

    با درخواست من موافقت کرد.

    The boss ok'd the employee's request for time off.

    رئیس درخواست کارمند برای مرخصی را پذیرفت.

    abbreviation

    جغرافیا (Oklahoma) اوکلاهاما (یکی از ایالت‌های ایالات متحده‌ی آمریکا)

    The University of OK is one of the most prestigious institutions of higher education in the country.

    دانشگاه اوکلاهاما یکی از معتبرترین موسسات آموزش عالی در کشور است.

    My friend recently moved to OK to start a new job in the oil industry.

    دوستم به‌تازگی برای شروع یک کار جدید در صنعت نفت به اوکلاهاما رفته است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ok

    1. noun the approving of an action, especially when done by one in authority
      Synonyms:
      approval permission authorization consent allowance license permit endorsement sanction leave approbation
    1. noun the act or process of accepting
      Synonyms:
      agreement consent acceptance yes assent okay nod acquiescence okeh okey oklahoma sooner-state
      Antonyms:
      disagreement refusal denial veto
    1. verb to give one's consent to
      Synonyms:
      allow permit let okay approve authorize endorse consent sanction approbate
      Antonyms:
      disagree deny refuse reject forbid veto
    1. adverb it is so; as you say or ask
      Synonyms:
      yes okay yeah yep alright all right fine absolutely agreed aye roger undoubtedly assuredly unquestionably right on very-well gladly willingly yea uh-huh indubitably
    1. adjective of moderately good quality but less than excellent
      Synonyms:
      okay average fair goodish decent acceptable satisfactory adequate passable tolerable sufficient moderate all right fine respectable common tidy fairish hunky-dory
      Antonyms:
      bad unacceptable unsatisfactory wrong incorrect unsuitable intolerable
    1. adverb acceptable
      Synonyms:
      okay all right acceptably
      Antonyms:
      unsatisfactory unacceptable

    سوال‌های رایج ok

    گذشته‌ی ساده ok چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده ok در زبان انگلیسی oked است.

    شکل سوم ok چی میشه؟

    شکل سوم ok در زبان انگلیسی oked است.

    شکل جمع ok چی میشه؟

    شکل جمع ok در زبان انگلیسی oks است.

    وجه وصفی حال ok چی میشه؟

    وجه وصفی حال ok در زبان انگلیسی oking است.

    سوم‌شخص مفرد ok چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد ok در زبان انگلیسی oks است.

    ارجاع به لغت ok

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ok» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ok

    لغات نزدیک ok

    • - oj or oj
    • - ojibwa
    • - ok
    • - Okapi
    • - okay
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.