گذشتهی ساده:
okedشکل سوم:
okedسومشخص مفرد:
oksوجه وصفی حال:
okingشکل جمع:
oksخوب، درست، خب، باشه
Did you sleep OK?
آیا خوب خوابیدی؟
OK, Doctor, I'll let you know
خب دکتر، بهت خبر میدم.
موافقت، اوکی، اجازه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We first have to get his OK.
اول باید موافقت او را جلب کنیم.
The committee's ok was necessary before any changes could be made to the company's policies.
پیش از اعمال هرگونه تغییر در سیاستهای شرکت، موافقت این کمیته ضروری بود.
موافقت کردن، پذیرفتن، قبول کردن، تأیید کردن، اجازه دادن
He OK'd my request.
با درخواست من موافقت کرد.
The boss ok'd the employee's request for time off.
رئیس درخواست کارمند برای مرخصی را پذیرفت.
جغرافیا (Oklahoma) اوکلاهاما (یکی از ایالتهای ایالات متحدهی آمریکا)
The University of OK is one of the most prestigious institutions of higher education in the country.
دانشگاه اوکلاهاما یکی از معتبرترین موسسات آموزش عالی در کشور است.
My friend recently moved to OK to start a new job in the oil industry.
دوستم بهتازگی برای شروع یک کار جدید در صنعت نفت به اوکلاهاما رفته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ok» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ok