آخرین به‌روزرسانی:

Adequate

ˈædɪkwət ˈædɪkwət

صفت تفضیلی:

more adequate

صفت عالی:

most adequate

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

کافی، تکافو‌کننده، مناسب، لایق، صلاحیت‌دار، بسنده، مساوی، رسا

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

The prisoners were not given adequate food.

به زندانیان غذای کافی داده نمی‌شد.

His salary was not adequate.

حقوق او کافی نبود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

We didn't thank him adequately.

به اندازه‌ی کافی از او سپاسگزاری نکردیم.

adjective

به اندازه ی لازم، کافی ولی نه رضایتبخش، قابل قبول ولی نه عالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

His English is adequate.

انگلیسی او بد نیست.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adequate

  1. adjective enough, able
    Synonyms:
    sufficient suitable acceptable satisfactory capable competent equal fair decent all right comfortable passable requisite tolerable commensurate sufficing unobjectionable unexceptional
    Antonyms:
    insufficient inadequate unsuitable unfit unqualified unequal inferior useless

لغات هم‌خانواده adequate

  • adjective
    adequate

ارجاع به لغت adequate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adequate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adequate

لغات نزدیک adequate

پیشنهاد بهبود معانی