امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Comfortable

    ˈkʌmfərt- / / ˈkʌmft- ˈkʌmftəbl / / ˈkʌmfət-
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more comfortable

    • صفت عالی:

      most comfortable

    توضیحات

    همچنین می‌توان از comfy به‌ جای comfortable استفاده کرد.

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective A2
    راحت، آسوده، آرام‌بخش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - Please make yourself comfortable!
    - لطفاً راحت باشید!، منزل خودتان است!
    - Her preference is for comfortable rather than stylish clothes.
    - او لباس راحت را به لباس شیک ترجیح می‌دهد.
    - He had a comfortable lead over his opponent.
    - او خیلی از حریفش جلو بود.
    - a comfortable bed
    - بستر راحت
    - a comfortable salary
    - حقوق مکفی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد comfortable

    1. adjective good feeling
      Synonyms:
      happy pleasant enjoyable relaxed agreeable adequate comfortable contented satisfactory gratified relieved serene rested healthy useful warm protected easy restful delightful cozy soothed cared for at rest hale appropriate strengthened satisfying cheerful complacent snug untroubled restored well-off hearty soft loose loose-fitting sheltered made well convenient enjoying snug as a bug in a rug
      Antonyms:
      unhappy uncomfortable miserable discontented upset neglected hopeless
    1. adjective affluent, wealthy
      Synonyms:
      enough sufficient ample well-off wealthy prosperous substantial well-to-do well-heeled
      Antonyms:
      poor needy destitute uncomfortable wretched pitiable hopeless
    1. adjective more than adequate
      Synonyms:
      ample spacious roomy commodious rich luxurious cushy palatial

    لغات هم‌خانواده comfortable

    ارجاع به لغت comfortable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «comfortable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/comfortable

    لغات نزدیک comfortable

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی