امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hale

heɪl heɪl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive adjective
خوش‌بنیه، نیرومند، بی‌نقص، سالم، کشیدن، سوی دیگر بردن، روانه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- They haled him into court.
- او را کشیدند به دادگاه.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hale

  1. adjective strong and healthy
    Synonyms:
    healthy strong fit well vigorous robust sound hearty able-bodied husky strapping wholesome blooming fit as a fiddle in the pink well-conditioned alive and kicking in fine fettle trim right sane stout flourishing
    Antonyms:
    unhealthy weak sick

ارجاع به لغت hale

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hale» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hale

لغات نزدیک hale

پیشنهاد بهبود معانی