امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Robust

rəˈbʌst / / ˈroʊ- rəˈbʌst / / ˈrəʊbʌst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more robust
  • صفت عالی:

    most robust

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
قوی هیکل، تنومند، ستبر، هیکل‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- robust faith
- ایمان قوی
- a robust man
- یک مرد تنومند
adjective
خشن، زمخت، زننده
- a robust joke
- یک شوخی زننده
- a robust story
- داستانی زننده
adjective
(کار و غیره) سخت، مستلزم قوت جسمی، شاق، دشوار
- robust work
- کار سخت
- robust game
- بازی دشوار
adjective
خوش طعم و قوی
- robust wine
- شراب خوش‌طعم و قوی
- a robust cheese
- پنیری خوش‌طعم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد robust

  1. adjective healthy, strong
    Synonyms:
    able-bodied athletic boisterous booming brawny built concentrated fit fit as fiddle flourishing full-bodied hale hardy hearty hefty husky in fine fettle in good health in good shape in the pink live lusty muscular peppy potent powerful powerhouse prospering prosperous roaring rough rugged sinewy snappy sound stout strapping sturdy thriving tiger tough vigorous well wicked zappy zippy
    Antonyms:
    flabby infirm soft unhealthy weak

ارجاع به لغت robust

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «robust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/robust

لغات نزدیک robust

پیشنهاد بهبود معانی