صفت تفضیلی:
zappierصفت عالی:
zappiestپرانرژی، پرشور، پرتحرک، سرحال، پرجنبوجوش، فعال، پرتکاپو، پرتلاش
I love how zappy he is during morning meetings.
عاشق پرشور بودن او در جلسات صبحگاهی هستم.
The zappy music got everyone dancing at the party.
موسیقی پرانرژی همه را در مهمانی به رقص واداشت.
سریع، چابک، چالاک، فرز، تند، چستوچالاک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He gave a zappy overview of the project in just five minutes.
او در تنها پنج دقیقه، مرور سریعی از پروژه را ارائه داد.
The internet connection is incredibly zappy, allowing for seamless streaming.
اتصال اینترنت بسیار سریع است و امکان پخش بدون وقفه را فراهم میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «zappy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/zappy