سومشخص مفرد:
rugsوجه وصفی حال:
ruggingناهموار، زمخت، نیرومند، تنومند، بیتمدن، سخت، شدید
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
rugged ground
زمین ناهموار
a rugged coast
ساحل پر صخره
His rugged countenance inspired confidence in us.
چهرهی پرچروک و مصمم او به ما قوت قلب میداد.
rugged weather
هوای توفانی
rugged tones
آواهای ناهنجار
rugged manners
رفتار خشن
a rugged test
آزمایش مهارت و طاقت
تکروی حاکی از نیرومندی و طاقت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rugged» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rugged