صفت تفضیلی:
milderصفت عالی:
mildestآبوهوا ملایم، سست، معتدل
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی آبوهوا
They looked at each other in mild astonishment.
آنان با کمی تعجب به یکدیگر نگاه کردند.
She made a mild attempt to open the door.
او کوشش مختصری کرد که در را باز کند.
She said mildly, "don't get angry!"
او بهآرامی گفت «عصبانی نشو!»
The mildness of the weather in Shiraz attracts everyone.
اعتدال هوای شیراز همه را مجذوب میکند.
a mild winter
زمستان ملایم
a mild soap for sensitive skin
صابون ملایم برای پوست حساس
a mild cigarette
سیگار ملایم
a mild protest
اعتراض کم
a mild heart attack
سکتهی قلبی خفیف
a mild infection
عفونت خفیف
mild weather
هوای معتدل
آرام، مهربان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a mild-mannered person
آدمی دارای طبع ملایم
His eyes had lost their mildness and had become angry.
چشمان او مهربانی خود را از دست داده و خشمآلود شده بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mild» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mild