آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ تیر ۱۴۰۴

    Mild

    maɪld maɪld

    صفت تفضیلی:

    milder

    صفت عالی:

    mildest

    معنی mild | جمله با mild

    adjective C1

    آب‌و‌هوا ملایم، سست، معتدل

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی آب‌و‌هوا

    مشاهده

    They looked at each other in mild astonishment.

    آنان با کمی تعجب به یکدیگر نگاه کردند.

    She made a mild attempt to open the door.

    او کوشش مختصری کرد که در را باز کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She said mildly, "don't get angry!"

    او به‌آرامی گفت «عصبانی نشو!»

    The mildness of the weather in Shiraz attracts everyone.

    اعتدال هوای شیراز همه را مجذوب می‌کند.

    a mild winter

    زمستان ملایم

    a mild soap for sensitive skin

    صابون ملایم برای پوست حساس

    a mild cigarette

    سیگار ملایم

    a mild protest

    اعتراض کم

    a mild heart attack

    سکته‌ی قلبی خفیف

    a mild infection

    عفونت خفیف

    mild weather

    هوای معتدل

    adjective

    آرام، مهربان

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    a mild-mannered person

    آدمی دارای طبع ملایم

    His eyes had lost their mildness and had become angry.

    چشمان او مهربانی خود را از دست داده و خشم‌آلود شده ‌بودند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mild

    1. adjective gentle, temperate, nonirritating
      Synonyms:
      soft smooth calm easy light moderate warm temperate bland balmy mellow peaceful sunny lenient benign placid cool fine delicate genial soothing demulcent emollient tepid clear untroubled benignant lenitive pacific weak medium flat nothing dainty choice clement nothing much breezy exquisite faint lukewarm mollifying pabulum vanilla wimpy ho-hum blah
      Antonyms:
      violent rough harsh fierce
    1. adjective easygoing, pleasant in personality
      Synonyms:
      easy gentle kind calm soft good-natured pleasant temperate patient peaceable lenient amiable placid tranquil good-tempered compassionate forgiving serene humane mellow indulgent obliging subdued meek tame equable forbearing moderate complaisant warm pacific bland clement deferential unassuming smooth obeisant submissive barmy good-humored mild-mannered spiritless dull feeble flat insipid jejune subservient vapid
      Antonyms:
      agitated nervous flappable

    سوال‌های رایج mild

    معنی mild به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «Mild» در زبان فارسی به «ملایم» ترجمه می‌شود.

    واژه‌ی «ملایم» معمولاً برای توصیف ویژگی‌هایی به کار می‌رود که از شدت، تندی، خشونت یا افراط به‌دور هستند. این واژه مفهومی میانه‌رو، آرام و متعادل دارد و در حوزه‌های مختلف—از آب‌وهوا گرفته تا رفتار، غذا، دارو و بیماری—کاربرد فراوانی دارد. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های کلمه‌ی «mild» این است که هم بار معنایی مثبت دارد و هم القاکننده‌ی احساس آرامش، تعادل و قابل‌تحمل بودن است.

    در توصیف آب‌وهوا، اگر گفته شود که هوایی mild است، به معنای آن است که نه خیلی گرم و نه خیلی سرد است، بلکه معتدل و خوشایند است. این نوع آب‌وهوا معمولاً مطلوب شناخته می‌شود و برای انجام فعالیت‌های فضای باز یا سفر بسیار مناسب است. اقلیم‌هایی با زمستان‌های ملایم و تابستان‌های خنک، از محبوب‌ترین مناطق برای زندگی یا گردشگری به‌شمار می‌روند.

    در رفتار و شخصیت افراد نیز، واژه‌ی «ملایم» کاربرد روان‌شناختی و اجتماعی دارد. اگر فردی به‌عنوان mild توصیف شود، به این معناست که دارای رفتار آرام، غیرتهاجمی، و به‌دور از خشونت یا تندی در گفتار و کردار است. این ویژگی معمولاً نشانه‌ی تعادل روحی، بلوغ اجتماعی و توانایی در کنترل هیجانات در موقعیت‌های مختلف است. افراد ملایم، در کار گروهی و روابط انسانی، اغلب نقش میانجی یا آرام‌کننده را ایفا می‌کنند.

    در زمینه‌ی غذا و طعم، اصطلاح «mild» به خوراکی‌هایی گفته می‌شود که طعم تند، شور یا اسیدی زیادی ندارند. برای مثال، نوعی پنیر یا فلفل mild به این معناست که مزه‌ی آن ملایم، لطیف و برای ذائقه‌های حساس مناسب است. بسیاری از محصولات غذایی، به‌ویژه برای کودکان یا افرادی با معده‌ی حساس، به‌صورت ملایم (mild) تولید و عرضه می‌شوند.

    در حوزه‌ی پزشکی و سلامت، mild برای توصیف وضعیت‌هایی به کار می‌رود که شدت یا وخامت کمی دارند. برای مثال، یک بیماری mild ممکن است تنها علائم خفیف و بدون خطر جدی داشته باشد. همین‌طور، داروهای ملایم، داروهایی هستند که اثرگذاری آرام‌تری دارند یا عوارض جانبی‌شان کمتر است. پزشکان اغلب از واژه‌ی mild برای آرامش دادن به بیمار و توصیف قابل‌کنترل بودن یک وضعیت استفاده می‌کنند.

    واژه‌ی mild در ارتباطات روزمره نیز نقش کلیدی دارد. این واژه نشانگر انتخابی سنجیده و متعادل است؛ مانند «mild soap» (صابون ملایم) برای پوست حساس، یا «mild detergent» برای لباس‌های لطیف. در تبلیغات و بسته‌بندی کالاها نیز، واژه‌ی «mild» پیام‌آور ایمنی، آرامش و سازگاری با بدن یا طبیعت است.

    صفت تفضیلی mild چی میشه؟

    صفت تفضیلی mild در زبان انگلیسی milder است.

    صفت عالی mild چی میشه؟

    صفت عالی mild در زبان انگلیسی mildest است.

    ارجاع به لغت mild

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mild» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mild

    لغات نزدیک mild

    • - milan
    • - milch
    • - mild
    • - mild-flavoured
    • - milden
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.