هرچیز ظریف و عالی، گوشت یا خوراک لذیذ، مطبوع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a dainty morsel
لقمهی دلچسب
The various dainties they served us at supper.
خوراکهای لذیذ و گوناگونی که سر شام به ما دادند.
a dainty lass
دخترک ظریف و زیبا
dainty teacups
فنجانهای ظریف و زیبا
those two dainty, well-dressed women
آن دو زن زیبا و خوش لباس
When it comes to food he is quite dainty.
او در مورد خوراک خیلی مشکل پسند است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dainty» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dainty