آخرین به‌روزرسانی:

Cute

kjuːt kjuːt

صفت تفضیلی:

cuter

صفت عالی:

cutest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

جذاب، زیبا، دلفریب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

the cutest house in our neighborhood

قشنگ‌ترین خانه در محله‌ی ما

His sister is cute though not really beautiful.

خواهرش خیلی خوشگل نیست؛ ولی بانمک است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

You look cute in that dress.

این پیراهن خیلی تو را گیرا می‌کند.

Don't try to be cute!

خودت را لوس نکن!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cute

  1. adjective perky, attractive
    Synonyms:
    pretty pleasant charming beautiful delightful adorable dainty
    Antonyms:
    ugly homely

ارجاع به لغت cute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cute

لغات نزدیک cute

پیشنهاد بهبود معانی