امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Homely

ˈhoʊmli ˈhəʊmli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خودمانی و صمیمانه، مثل خانه، زشت، فاقد جمال، بدگل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- homely virtues
- فضیلت‌های معمولی
- His style is homely and easy to understand.
- سبک او خودمانی و ساده است.
- His sister is very homely.
- خواهرش خیلی بی‌ریخت است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد homely

  1. adjective ordinary, comfortable
    Synonyms: comfy, cozy, domestic, everyday, familiar, friendly, homelike, homespun, homey, inelaborate, informal, modest, natural, plain, simple, snug, unaffected, unassuming, unostentatious, unpretentious, welcoming
  2. adjective unattractive
    Synonyms: animal, disgusting, not beautiful, ordinary, plain, ugly, unaesthetic, unalluring
    Antonyms: attractive, beautiful

لغات هم‌خانواده homely

ارجاع به لغت homely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «homely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/homely

لغات نزدیک homely

پیشنهاد بهبود معانی