فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Homemade

ˌhoʊmˈmeɪd ˌhəʊmˈmeɪd

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

خانگی

homemade bread

نان خانگی

She brought a delicious homemade pie to the picnic.

او یک پای خوش‌مزه‌ی خانگی به پیک‌نیک آورد.

adjective

وطنی، داخلی، ساخت میهن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

homemade cars

اتومبیل‌های ساخت میهن

The store sells a variety of homemade soaps and candles.

در این فروشگاه انواع صابون و شمع‌های داخلی به فروش می‌رسد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد homemade

  1. adjective made in the home
    Synonyms:
    handmade homespun handcrafted homegrown do-it-yourself natural

ارجاع به لغت homemade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «homemade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/homemade

لغات نزدیک homemade

پیشنهاد بهبود معانی