Homemade

ˌhoʊmˈmeɪd ˌhəʊmˈmeɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خانگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- homemade bread
- نان خانگی
- She brought a delicious homemade pie to the picnic.
- او یک پای خوش‌مزه‌ی خانگی به پیک‌نیک آورد.
adjective
وطنی، داخلی، ساخت میهن
- homemade cars
- اتومبیل‌های ساخت میهن
- The store sells a variety of homemade soaps and candles.
- در این فروشگاه انواع صابون و شمع‌های داخلی به فروش می‌رسد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد homemade

  1. adjective made in the home
    Synonyms:
    handmade homespun handcrafted homegrown do-it-yourself natural

ارجاع به لغت homemade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «homemade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/homemade

لغات نزدیک homemade

پیشنهاد بهبود معانی