صفت تفضیلی:
more unaffectedصفت عالی:
most unaffectedبیتغییر، تحتتاثیرقرارنگرفته، دگرگوننشده، تغییرنیافته، تأثیرنپذیرفته، دستنخورده
She was unaffected by the rumors circulating in the school.
او تحتتأثیر شایعاتی که در مدرسه پخش میشد، قرار نمیگرفت.
His calm demeanor made him appear unaffected by the criticism.
رفتار آرام او باعث شد که او تحتتأثیر انتقاد قرار نگیرد.
بیریا، صادق، نامتظاهرانه، ساده، صمیمی، بیادعا، خودمانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I was struck by how unaffected she was, even in front of the cameras.
برایم جالب بود که چقدر حتی جلوی دوربینها هم بیریا رفتار میکرد.
He spoke with an unaffected sincerity that drew people in and made them trust him.
او با رکگویی نامتظاهرانهای صحبت میکرد که مردم را جذب میکرد و باعث میشد به او اعتماد کنند.
Her unaffected smile lit up the room, making everyone feel at ease.
لبخند صمیمی او اتاق را گرم کرد و باعث شد همه احساس راحتی کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unaffected» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unaffected