آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Unruffled

ʌnˈrʌfld ʌnˈrʌfld

معنی unruffled | جمله با unruffled

adjective

آرام شده، آرام‌کرده، صاف، آرام، چین‌نخورده، بدون موج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Despite his snide remarks, Soghra remained unruffled.

با وجود حرف‌های کنایه‌آمیز او صغرا متانت خود را حفظ کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد unruffled

  1. adjective not easily excited, even under pressure
  1. adjective said especially of persons
    Synonyms:

ارجاع به لغت unruffled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unruffled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unruffled

لغات نزدیک unruffled

پیشنهاد بهبود معانی