امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Poised

pɔɪzd pɔɪzd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
قرار گرفته، نهاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective
متین، موقر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد poised

  1. verb To remain stationary over a place or object
    Synonyms:
    hovered hung
  1. verb Prepare (oneself) for something unpleasant or difficult
    Synonyms:
    braced perched suspended supported balanced steadied stabilized maintained graced calmed
    Antonyms:
    dropped fallen
  1. adjective In full control of your faculties
    Synonyms:
    collected self-contained equanimous self-collected self-possessed

ارجاع به لغت poised

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «poised» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/poised

لغات نزدیک poised

پیشنهاد بهبود معانی