با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Poised

pɔɪzd pɔɪzd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
قرار گرفته، نهاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
adjective
متین، موقر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد poised

  1. verb To remain stationary over a place or object
    Synonyms: hovered, hung
  2. verb Prepare (oneself) for something unpleasant or difficult
    Synonyms: braced, perched, suspended, supported, balanced, steadied, stabilized, maintained, graced, calmed
    Antonyms: dropped, fallen
  3. adjective In full control of your faculties
    Synonyms: collected, self-contained, equanimous, self-collected, self-possessed

ارجاع به لغت poised

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «poised» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/poised

لغات نزدیک poised

پیشنهاد بهبود معانی