فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hung

hʌŋ hʌŋ

مصدر:

hang

شکل سوم:

hung

سوم‌شخص مفرد:

hangs

وجه وصفی حال:

hanging

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun adjective adverb

زمان گذشته ساده فعل Hang

noun adjective adverb

قسمت سوم فعل Hang

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He is still hung up on money.

هنوز فکر و ذکرش پول است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hung

  1. adjective suspended
    Synonyms:
    hanging dangling swaying

Phrasal verbs

hung up (on)

(امریکا - عامیانه) 1- عصبی، روان رنجور 2- ناراحت، سردرگم، هاج‌وواج 3- معتاد به، دچار وسواس نسبت به، سودازده‌ی

Collocations

hung over

خمار، پاتیل، دچار خماری صبحگاهی (در اثر میگساری شب قبل)

ارجاع به لغت hung

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hung» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hung

لغات نزدیک hung

پیشنهاد بهبود معانی