امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Hundredth

    ˈhəndrədθ ˈhʌndrədθ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun adjective
    صدیک، یک‌صدم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - a hundredth share of the money
    - یک‌صدم سهم پول
    - the hundredth person in the test
    - نفر صدم در آزمون
    - the hundredth day
    - صدمین روز
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد hundredth

    1. noun One part in a hundred equal parts
      Synonyms: one-hundredth, one percent
    2. adjective The ordinal number of one hundred in counting order
      Synonyms: 100th, centesimal

    ارجاع به لغت hundredth

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hundredth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hundredth

    لغات نزدیک hundredth

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند