فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fallen

ˈfɑːlən ˈfɔːlən

مصدر:

fall

گذشته‌ی ساده:

fell

سوم‌شخص مفرد:

falls

وجه وصفی حال:

falling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb

قسمت سوم فعل Fall

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Fallen trees closed the road.

درختان افتاده جاده را بند آورد.

fallen leaves

برگ‌های ریخته

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the fallen angels

فرشتگان از منزلت افتاده، فرشتگان گمراه

a fallen city

شهر سقوط‌کرده

a fallen dynasty

سلسله‌ی منقرض

a memorial building for our fallen soldiers

بنای یادبودی برای سربازان کشته‌شده‌ی ما

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fallen

  1. adjective disgraced, ruined
    Synonyms:
    shamed dishonored ruined immoral sinful loose unchaste decayed collapsed ruinous shaken
    Antonyms:
    honored honorable lauded
  1. adjective dead
    Synonyms:
    killed lost slain slaughtered perished casualty

ارجاع به لغت fallen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fallen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fallen

لغات نزدیک fallen

پیشنهاد بهبود معانی