با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Fallen

ˈfɑːlən ˈfɔːlən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • مصدر:

    fall
  • گذشته‌ی ساده:

    fell
  • سوم شخص مفرد:

    falls
  • وجه وصفی حال:

    falling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective adverb
    قسمت سوم فعل Fall
    • - Fallen trees closed the road.
    • - درختان افتاده جاده را بند آورد.
    • - fallen leaves
    • - برگ‌های ریخته
    • - the fallen angels
    • - فرشتگان از منزلت افتاده، فرشتگان گمراه
    • - a fallen city
    • - شهر سقوط‌کرده
    • - a fallen dynasty
    • - سلسله‌ی منقرض
    • - a memorial building for our fallen soldiers
    • - بنای یادبودی برای سربازان کشته‌شده‌ی ما
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fallen

  1. adjective disgraced, ruined
    Synonyms: collapsed, decayed, dishonored, immoral, loose, ruinous, shaken, shamed, sinful, unchaste
    Antonyms: honorable, honored, lauded
  2. adjective dead
    Synonyms: casualty, killed, lost, perished, slain, slaughtered

ارجاع به لغت fallen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fallen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fallen

لغات نزدیک fallen

پیشنهاد بهبود معانی