با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Slain

sleɪn sleɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    slew
  • شکل سوم:

    slayed
  • سوم‌شخص مفرد:

    slays
  • وجه وصفی حال:

    slaying

معنی

adverb
قسمت سوم فعل Slay

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slain

  1. adjective Without life
    Synonyms: slaughtered, assassinated
  2. verb Kill intentionally and with premeditation
    Synonyms: murdered, butchered, killed, slaughtered, struck, zapped, removed, snuffed, wasted, overwhelmed, dispatched, massacred, liquidated, destroyed, executed, hit, eliminated, finished, annihilated
    Antonyms: created, borne
  3. verb To cause the death of
    Synonyms: zapped, wasted, killed, finished, dispatched, destroyed

ارجاع به لغت slain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slain

لغات نزدیک slain

پیشنهاد بهبود معانی