آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Overwhelmed

ˌoʊvərˈwelmd ˌəʊvəˈwelmd

معنی overwhelmed | جمله با overwhelmed

adjective

غرق در احساسات

He was overwhelmed with a sense of guilt and remorse.

او از غرق در احساس گناه و پشیمانی بود.

She felt overwhelmed by grief when her father died.

وقتی پدرش درگذشت، غرق در اندوه شد.

adjective

بیش از حد درگیر، زیربارمانده، گرفتار، زیرفشارله‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

She was overwhelmed trying to balance her job and family life.

او در تلاش برای ایجاد تعادل میان کار و زندگی خانوادگی، بیش از حد درگیر شده بود.

He became overwhelmed with responsibilities after the promotion.

او پس‌از ترفیع، گرفتار مسئولیت‌های زیادی شد.

adjective

درهم‌شکسته، مغلوب، شکست‌خورده، درهم‌کوبیده، ازپادرآمده

Their resistance was overwhelmed by the enemy’s advanced weapons.

مقاومت آن‌ها با سلاح‌های پیشرفته دشمن در هم شکست.

The small fleet was quickly overwhelmed by the powerful navy.

ناوگان کوچک به‌سرعت توسط نیروی دریایی قدرتمند درهم‌کوبیده شد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت overwhelmed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overwhelmed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overwhelmed

لغات نزدیک overwhelmed

پیشنهاد بهبود معانی