با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Beaten

ˈbiːtn ˈbiːtn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • مصدر:

    beat
  • گذشته‌ی ساده:

    beat
  • سوم شخص مفرد:

    beats
  • وجه وصفی حال:

    beating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    قسمت سوم فعل Beat
    • - a beaten up man
    • - مرد کتک‌خورده (مضروب)
    • - a beaten path
    • - راه پر رفت و آمد (معمولاً توسط پیاده‌ها)
    • - The helmet was of beaten gold.
    • - کلاه‌خود از ورق طلا بود.
    • - a beaten-up, old car
    • - ماشین کهنه و قراضه
    • - He looked beat(en).
    • - به نظر می‌رسید که خسته است.
    • - a beaten enemy
    • - دشمن شکست‌خورده
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد beaten

  1. adjective defeated
    Synonyms: baffled, bested, circumvented, conquered, cowed, crushed, disappointed, discomfited, disheartened, frustrated, humbled, licked, mastered, overcome, overpowered, overthrown, overwhelmed, routed, ruined, subjugated, surmounted, thwarted, trounced, undone, vanquished, worsted
  2. adjective forged
    Synonyms: formed, hammered, milled, pounded, rolled, shaped, stamped, tamped, tramped, tramped down, trodden, worked
  3. adjective mixed
    Synonyms: aerated, blended, bubbly, churned, creamy, foamy, frothy, meringued, stirred, whipped, whisked

Idioms

  • off the beaten track (or path)

    (مکان و مسیر) کمتر شناخته‌شده، تا حدودی ناآشنا، تا حدی خارج از دایره‌ی شناخت افراد

لغات هم‌خانواده beaten

ارجاع به لغت beaten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beaten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beaten

لغات نزدیک beaten

پیشنهاد بهبود معانی