فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Beat-up

ˈbiːtʌp biːtʌp

توضیحات:

شکل نوشتاری این لغت در حالت فعل (Verb): beat up

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective informal B2

قراضه، درب‌وداغون، لکنتی

He wore a beat-up pair of sneakers.

یک جفت کتونی درب‌وداغون پوشیده بود.

The beat-up old car barely made it down the street.

ماشین قدیمی قراضه به‌سختی از خیابان عبور کرد.

phrasal verb

کتک زدن، مورد ضرب و شتم قرار دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He was beaten up so badly that he had to go to the hospital.

آن‌قدر کتک خورد که مجبور شد به بیمارستان برود.

The gang members beat up the innocent bystander for no reason at all.

اعضای باند بدون هیچ دلیلی رهگذر بی‌گناه را مورد ضرب و شتم قرار دادند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beat-up

  1. verb gather
    Synonyms:
    rally drum-up beat work-over
  1. adjective damaged by blows or hard usage
    Synonyms:
    battered beaten-up unneat draggletailed

ارجاع به لغت beat-up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beat-up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/beat-up

لغات نزدیک beat-up

پیشنهاد بهبود معانی