Frothy

ˈfrɒːθi ˈfrɒθi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    frothier
  • صفت عالی:

    frothiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
کف‌مانند، پر از کف، کف‌دار، (مجازاً) بی‌معنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- frothy beer
- آبجو پر کف
- the frothy, glittering world of Hollywood
- دنیای پر زرق‌وبرق و توخالی هالیوود
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frothy

  1. adjective bubbly
    Synonyms: barmy, bubbling, fermenting, fizzing, fizzy, foaming, foamy, soapy, spumescent, spumous, spumy, sudsy, with a head on, yeasty
    Antonyms: flat

ارجاع به لغت frothy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frothy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frothy

لغات نزدیک frothy

پیشنهاد بهبود معانی