با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Disappointed

ˌdɪsəˈpɔɪntɪd ˌdɪsəˈpɔɪntɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    disappoints
  • وجه وصفی حال:

    disappointing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
ناامید، ناکام، مأیوس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Dad was more disappointed than angry.
- پدر بیشتر مأیوس بود تا عصبانی.
- He was disappointed of his purpose.
- او از هدفش ناامید شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disappointed

  1. adjective let down, saddened
    Synonyms: aghast, balked, beaten, chapfallen, complaining, crestfallen, defeated, depressed, despondent, disconcerted, discontented, discouraged, disenchanted, disgruntled, disillusioned, dissatisfied, distressed, down, downcast, downhearted, down in the dumps, foiled, frustrated, hopeless, objecting, shot down, taken down, thwarted, unhappy, unsatisfied, upset, vanquished, worsted
    Antonyms: delighted, excited, happy, pleased, satisfied

لغات هم‌خانواده disappointed

ارجاع به لغت disappointed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disappointed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disappointed

لغات نزدیک disappointed

پیشنهاد بهبود معانی